شعر من درخت زرد پاییزم از شاعر ارزشمند قشقایی جناب آقای صادق ساسانی گرایی(قشقایی)
*من درخت زرد پاییزم...*
🍁🌦️🍁
دل پریشان توام ،برگرد آقا جان دگر
جمعهی دیگر شد و ازتو نیامد یک خبر
تا به کی باید بسوزم،از فراق دوریت
تا به کی باید بسوزانی،زمشتاقان جگر؟
کی شود یعقوب بیند روی ماه یوسفش
کورهستم گر بیایی میشود بینا بصر
اشک چشم موسپیدان مینویسد در قنوت
مهدی زهرا، چرا پایان نمی یابد سفر؟
گریههای عاشقان در هر غروب جمعه و
ندبهها ی چشم بارانی ،نمی بینی مگر
عمر پایان آمد و،شمع وجودم شد خموش
آرزویم این بُود رویت ببینم یک نظر
بیت الاحزان است کوچه،کلبهی غم قلب من
میشود از کلبهی درویش بنمایی گذر
از چه تاثیری ندارد ناله های عاشقان
بر ظهورت منجی عالم ، امام من اثر!
ظلمت و شامی سیه،با راههای پر خطر
گم شدم در شام تاریک و،تویی قرصِ قمر
ای امام مهربانم، آبرومندِ خدا
در خطرها مأمن من،در بلاهایی سپر
طاقتم رفته زدستم ،بی قرارم مهربان
کن نمایان ذوالفقارت ،سید والا گهر
قامتم گشته کمان و موی من گشته سپید
بیش از این آقا نزن،بر قلب عشاقت شرر
شیعیانت را میان طعنههای دشمنان
با دوچشم پر ز اشک و با دل خونین نگر
شام تاریک است دل،طوفان غمها،سینه ام
این شب تاریک ظلمانی،شود آیا سحر
من درخت زرد پاییزم،که داٸم میخورد
از زبان وطعنههای، دشمنان تو تبر
جای دارد خون بگریم ،از فراق و دوریت
می شود آقا نمایی سوی عشاقت نظر
گویمت صادق اماما جان زهرا مادرت
کن ظهور ای منتقم ای منجی کلِّ بشر
شعر:
صادق ساسانی گرایی(قشقایی)