*به مناسبت زاد  روز استاد بهمن بیگی ۲۶ بهمن ماه*

به قلم *کمال شهبازی*

''به نام او که خود اولین آموزگار انسان هاست''                                     

امروزبا آقای اردوان شهبازی از دانش آموختگان مکتب آقای بهمن بیگی در مورد استاد بهمن بیگی صحبت کردم.قرارشدهماهنگ کنند وبه منزل استاد برویم.

نمی دانم چرا احساس کردم برای بار دوم نیزکه به منزلشان وارد می شدم ،گرچه حدودچهار سال ازپرواز استاد میگذشت،ولی پروازش را حس نمی کردم ،شاید هم کتابهایش اوراماندگار کرده،شاید هم شاگردانش،نه شایدهم اندیشه های ژرفش،شاید هم خاطرات زیبای همسرش سکینه بی بی باعث شده اجازه دهد، کسی که پا در منزل استاد می گذارد احساس کند استاد هنوز در نزد خانواده حس  می شود.

در سالن منزل چیدمان کتاب درکنار تندیس جهانی یونسکو ،تابلوهای مزین  شده باسخنان استاد وهمراه با تصویر استاد ،باعث گردیده بود که دوستان ویاران ودانش آموزان سابق ایشان، پروازش را نتوانند باورکنند.
نه! نه !به این نتیجه رسیدم که مردان آسمانی نمی میرند! ،میروند،وپروازشان آرمانی است!خواستم یادش کنم دیدم کارهایش اورا یاد کرده،خواستم اورا با کسی مقایسه کنم ،دیدم  در حیطه فرهنگ وفرهنگ سازی،حداقل در فرهنگ صد ساله ایران نمی توانیم مانند اوبیابیم.
خواستم  آثارش را بشمارم،دیدم کتاب طلای شهامت حرف اول را می زند . خواستم ازایل یاد کنم ،دیدم کتاب بخارایش اجازه نمی دهد! خواستم ازمدارس چادرسفیدش یاد کنم دیدم کتاب قره قاج وبه اجاقت قسم نمی گذارد!خواستم از گذشته اش یاد کنم ، دیدم گذشته خوب ،همین امروز است.

خواستم امروز یادش کنم دیدم در کنارمان نیست،ولی خیلی کارهای نیک را در کنارمان گذاشته.خواستم ،به آقای اردوان شهبازی بگویم ،از او چه به یاد داری،دیدم آنچه می گوید، یک فرد معمولی انجام نداده ،بلکه دست معجزه گری در آن دخالت داشته ! 
   خواستم ،کارهایش را شمارش کنم ،دیدم از غرب تا شرق ایران ،ازجنوب تا شمال ایران حرفی برای گفتن دارد.
خواستم بگویم افسانه بوده،گفت نه ، کاری افسانه ای کردورفت،    گفتم برایش چه کردند؟گفت:هیچ آنچه کردند ذره ای از شاهکارش راجبران نخواهد کرد.
ولی گریستند وآرزوی محالی کردند تا مدیر ی بی مانند چون او دوباره متولد شود ومدیریت افسانه ای را در تاریخ تکرارکند.