شعر استاد از شاعر جوان جناب آقای ظهیر جمالی نیا از طایفه شش بلوکی
نویسم بر دلم استاد,که استادی هنر باشد
نشیندهر که با استاد،در او حالی دگر باشد***
در این تک واژه ی استاد،هزاران معرفت خفتهکه از آن معرفت هایش،هزاران خام ها پخته***
نمی دانم که استادم! چگونه وصف تو گویم
خودت تک واژه ی عشقی، چه را در وصف تو جویم؟
***
تو می سوزی مثال شمع،که نورت روشنم سازد و شاید این مسیر ِ نور میان گلشنم سازد***
هزاران وصف زیبایت به دست نقطه چین دادم بدان استاد خوب من،نخواهی رفت از یادم***
دعای من برای تو،که هر روزت بِهْ از دیروز همیشه شاد باشی و سرافراز و همی پیروز
+ نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۴۰۰ ساعت 15:23 توسط ائلیانا شاملو
|
استفاده از اشعار ونوشته های نویسندگان وشاعران با ذکر منبع ونام نویسنده وشاعر وکسب اجازه از ایشان مقدور است.