قشلاق ما⛰️🌳🏕️🎪🏕️🌳⛰️

قشلاق ما !!!
شور بلبل بود و هیاهوی گل"
آفتابش از کران تا کران خوان کرم بر عاشقان گسترده بود... 
جلوه های طبیعتش تماشا خانه ی راز و اسرار آفرینش بود ...

قشلاق ما!!!
قلعه مشرف بر چراگاهش عروس زیبای زمین و دشتش فرش بهارستان بود...
رود خروشانش زهره و زحل آسمان را در خود جای میداد ...
گیاهان بر گستره شیبدارکوه هایش طنین رقص راه می انداختند ...

در قشلاق ما !!!
چوپانان ساده دل جوانمرد ایل، مردان سخت کوشِ مردِ روزهای سخت، در دل طبیعت دلنواز قشلاق، آهنگ امید سر میدادند و راضی به رضای خدایی بودند که اینهمه نعمت در حقشان ارزانی داشته و مستانه آهنگ *اویان ائلیم اِؤز قیچئنگه دایان ائلیم....* با صدای دلنوازشان سر میدادند و نعمتهای خدادادی زیبای انبوه طبیعت پر از حاصلش باعث سیری گوسفندان شده و آن زبان بسته ها هم همنوا با  چوپانان" با همخوانی خود با صداهای تُن و بَم ریتم آهنگی دلنواز  مینواختند و شادان شنگول و منگول بالا پایین میپریدند و دل صاحبشان را به وجد می آوردند ....

قشلاق ما !!!
وجد آورنده هر سیاح جهان و توصیف هر شاعر زمان بود!

قشلاق ما!!!
فقط یک امراله یوسفی کم‌ داشت"
تا از این بهشت بگذرد و دیوانه وار سر تعظیم فرودش آورد و با قلم ساحری خود بنگارد :
*قشلاق تو خوشتر از ییلاق منست...*
 
رضا پرویزی قشقایی 
اول اردیبهشت۱۴۰۰