*** دختر ***

آه از دختر که بسیار است و بر نر میدهند
دختری چون دسته گل بر همچو عنتر میدهند

از چه رو باید که فرزندِ فراوان آورند؟ 
 از فقیری گنج را بر نابرابر می‌دهند 

حوری پاک و اصیلی را گهی از بهر مال 
بر یکی بی اصل چون یابو و استر می دهند 

گاه نیز از بهر یک ماشینِ چینیِ بلند 
از طمع درّ گران را بر کَل اکبر میدهند

عده ای چون ناتوانند از فراوان خرج او 
دختر نابالغی را بر غضنفر می دهند 

زعفران و هِل و میخک را نمی‌دانم چرا؟ 
 گاه همچون گونی کاهی به یک خر می دهند 

دیده ام یا دیده ای، گاهی یکی سرو بلند
بینوا را بر یکی همچون سماور می دهند 

گاه بانوئی چنان سیمین و پروین از چه رو؟ 
 از برای حرف مردم بر حَسن کَر میدهند

مانده ام از دخترانی که خود عاشق میشوند
والدین او را به یک استاد کَفتَر می‌دهند 

شادمان از آنکه دامادی بدست آورده اند
نور چشم خویش  بر چاقوکشی شَر می دهند 

وای از عشقِ سرِ کوچه و نادانی و فقر 
حلقه و یاقوت بر شاگرد مسگر می دهند 

بر شغالی گاه می‌بخشند  یکی طاووس را
گاه بر شیر ژیانی کم ز کمتر می دهند 

یوسفا هرگز نگو تقدیر بود اینگونه شد
عقل و منطق را بسی بر ظنّ و باور می‌دهند 
🙏🌸
یوسف شیبانی فارسیمدان 

بیست و هفتم آذرماه هزار و چهارصد