به بهانه روز معلم به قلم معلم فرهیخته جناب آقای بهبود رضایی

*به بهانه ی روز معلم*

زاده ایل قشقایی بودم درست هم عصر با دوران شکوفایی معجزه اسای علم و دانش در میان ایلات عشایر ایران به دست  استاد بهمن بیگی !!!
علمی که هم نام داشت و هم نان!!
همانی که چادر و گچ سفید و تابلو سبزش کویر تشنه و ظلمانی ایل را همچون ید بیضای موسی(ع) سیراب و روشنی بخشیده بود  
همه ارزو داشتند در مکتبش بیاموزند در راه ترویج و روشنگری و دانش افزایی سهمی داشته باشند.
ارزوی هر پدر و مادر ایلیاتی بود که در فرصت پنج ساله ایجاد شده استاد بهمن بیگی فرزندان شان را به قله موفقیت برسانند.
 دایی ام نیز با حضور موفقیت امیز در دانشسرای عشایری به استخدام اموزش عشایری در امده و برگشته بود تا ادای دین کند و فرزندان فامیل را در قشلاق و ییلاق و در مسیر کوچ و ایل راه اموزش داده و به رشد و شکوفایی انها کمک کند.
او الگوی موفق همه افراد فامیل بود، حقوقش بالاترین حقوق کارمندان دولت حتی از سرهنگ ارتش نیز افرون  بود و از جایگاه اجتماعی خوبی نیز دز بین مردم برخوردار بود به شدت احساس خوشبختی می کرد چرا که  کسوت و رسالت معلمی را به خوبی انتخاب کرده بود همگان غبطه و شاید حسرت روزگار اورا داشتند .
در چنین روزگاری سن وسالم به شش رسیده و برای تحصیل بدون هیچ مقدمه، شرایط و هزینه خاصی در مدرسه عشایری خان دایی ثبت نام شدیم.
دبستان عشایری در دل طبیعت زیبا و خوش رنگ پاییز در دامنه کوه های زاگرس جلوه خاصی داشت. عجله داشتیم تا زود یاد بگیریم و دوران دبستان را به پایان برسانیم و پا جا ی پای استاد بگذاریم.
 همه مدارس عشایری مختلط (دوجنس پسر و دختر)و چندپایه اداره می شوند یعنی یک اموزگار تمامی پایه های کلاسی را تدریس می کند .
او برای مدیریت بهتر و زمان بندی و اسنفاده از فرصت از خلیفه نیز استفاده می کرد خلیفه همان دانش اموزی که مسئول تدریس پایه های پایین تر از خود را بر عهده دارد.
روز ها می گذشت و ما نیز با حرص و ولع ،عشق و علاقه و نیز ترس از تنبیه معلم که بسیار رایج و کارساز هم بود با تلاش مضاعف در حال یادگیری بودیم. 
پدران و مادران نیز با ارزوهای بلند خود در حال نظاره و تماشای مدرسه بودند .
معلم جایگاه ویژه داشت گروهی از دانش اموزان پایه های چهارم و پنجم مسئول جمع اوری هیزم برای مدرسه و معلم بودند دیگران نیز فراخور توانایی خود در تلاش برای جبران زحمات ارزشمند معلم  مهمانی می دادند و سوغاتی می اوردند و ان را برای خود افتخاری می دانستند .
معلم نماینده شورای اداری شهرستان در میان ایل بود او در همه امور نظارت داشت و منبع موثق دولتیان نیز بود .در این شرایطی عاشق معلمی شدم روز و شب می خواندیم و می خواندیم حفظ می کردیم به دور از هر گونه امکانات اولیه تمامی ازمایش های علوم را در ذهن تجسم می کردیم .جدول ضرب را به غیر از کلاس اول همه باید از بر می بودند.
با گچ های چهار گوش باید تمرین خط می کردیم همه اشعار فارسی را باید حفظ باشیم .با ورود و حضور هر فردی باید سخت ترین کلمات (قسطنطنیه،سانفرانسیسکو و...) را می نوشتیم .
باور کنید از تغذیه مناسبی نیز خبری نبود بیشتر خوراکی ها  نان و ماست وپیاز .لیمو پنیر تخم مرغ ، در طبیعت همه این ها خوش مزه و دلپذیر بود برای رسیدن به معلمی این سختی ها مانعی نبودند .
در مدارس عشایری بعد از کلاس پنجم و با حضور در ازمون دانشسرا در کم ترین زمان میشد به ارزوهای بزرگ رسید .اما تحصیل ما با انقلاب مصادف شد علاوه بر تعطیلی مدارس و دانشگاه ها کلا شرایط ادامه تحصیل و ورود به دانشسرا عشایری نیز تغییر اساسی کرد و اینک باید تا سوم راهنمایی منتظر ماند تا بتوانی سد کنکور دانشسرا را بشکنی و به امال خویش برسی،
تا سوم راهنمایی نیز با صبوری گذشت عشق و علاقه معلمی ام بیش از پیش افزوده میشد هنوز معلم و معلمی رویای دست نیافتنی برایم بود بالاخره توانستم با دریافت گواهی نامه پایان تحصیلات دوره راهنمایی به دانشسرای تربیت معلم چهارساله وارد شوم .
آن زمان پذیرش در آزمون دانشسرا   موفقیت مهمی محسوب می شد 
اکنون پس از گذشت سی و سه سال ،اندازه خردلی از شور و علاقه ای از معلمی ام کاسته نشده است همچنان با همان علاقه اولیه در محل کارم حضور می یابم اما واقعیت های ملموسی است که نمی توان نادیده گرفته شود همانی که منجربه ان شده که چرا معلمی و سرانجامش چنین شده است.
چرا در واقع سرداران عرصه تعلیم و تربیت  جایگاهی نزد سربازانش ندارد:
چرا فرزندان فرهنگیان حاضر نیستند کسوت پدر یا مادر خود را انتخاب کنند؟
چرا در استانه بازنشستگی فرهنگی باید دنبال شغل دوم باشد و عرضه را برای یک جوان هم محدود کند؟
 در عصر حاضر  همزمان با  انفجار علم بهترین سرمایه های هر کشور ی همان نیروی انسانی اش است هر چه برنامه ریزی بهتری در جهت پروش ان انجام شود موفقیت های بیشتری رقم خواهد زد .

ماه رمضان وقشقایی ها به قلم نویسنده ارزشمند جناب آقای بهبود رضایی

*ماه رمضان و قشقایی ها*
  رمضان که در لغت به معنای شدّت حرارت، و حرارت سنگ، بر اثر شدّت حرارت خورشید آمده است. نیز گفته شده است که به معنای گرمای شدید و برگشت از بادیه به شهر می‌باشد. امّا در اصطلاح، رمضان نام ماه نهم از ماه هاى عربى و ماه روزه اسلامى و ماه نزول قرآن است
برخلاف معانی و تفسیر فوق 
قشقایی ها به ماه رمضان
 *عروج آیی* می گویند  قشقایی ها به خوبی به این ماه، ماه عروج ،صعود و اسمانی شدن و بالا رفتن می گویند .
این ماه برای انان بسیار بااهمیت است فرزندان پسری که در این ماه به دنیا می ایند را معمولا عروج و عروج علی (مهر وعشق به علی (ع)می نامند 
گاهی نیز اُروج می گویند که در لغت به معنی درخت سروکوهی است و نام ترکی رمضان محسوب می شود،همریشه روزه و عروج .(ریشه یابی واژگان ،اسداله مردانی)
قابل ذکر است
قشقایی ها درگذشته که امکانات نبود  بیشتر اوقات با اوازخواندن خروس ویا دیدن ستاره ها در اسمان موقع اذان صبح را تعیین می کردند و بر اساس ان دست از خوردن و اشامیدن بر می داشتند .
قرائت قران،افطاری دادن نیز از دیگر سنت های قشقایی در ماه رمضان است.

بهبود رضایی

آخرین روز تعطیلات نوروزی به قلم نویسنده ارزشمند جناب آقای بهبود رضایی

*اخرین روز تعطیلات نوروزی*
نوروز و تعطیلاتش از دیر باز یکی از سنت های ایران باستان بوده که هم زمان با تغییرات و نوزایی طبیعت، روح و روان ادمی را جلای دیگر می دهد . 
می توان گفت که لذت اخرین روز تعطیلات یا همان *سیزده بدر* با همه ایام تعطیلات  برابری می کند و اهمیت انهم در این است که معمولا همه مردم ان روز را در طبیعت می گذرانند و این حرکت عمومی در بیشتر اوقات با اسیب های فراوانی از جمله نشر مواد پلاستیکی،زباله ها ،شکستن شاخ و برگ درختان،اتش زدن و ... همراه است گذران فراغت یک روزه در طبیعت باید با احساس مسئولیت های فراوانی همراه شود نه این که فکر کنیم زمان همین یک روز و ما هم اولین و اخرین افرادی هستیم که امده و می رویم و دیگر کسی در این موقعیت قرار نخواهد گرفت .
 بنابراین کم ترین و بیشترین حق ما از طبیعت همان
*گذاشتن رد پا و برداشتن عکس های خاطره انگیز*
 باید باشد .

یادی ازاستاد محمد بهمن بیگی به قلم  نویسنده ارجمندجناب آقای بهبود رضایی

چند کلامی با جناب میمندی که خواسته و یا ناخواسته در روز عید و پیروزی انقلاب اسلامی احساسات عشایر ایران را جریحه دار و  استاد بهمن بیگی را مورد کم لطفی قرار داده است.

*بهمن بیگی* بدون خون و خونریزی وتفرقه افکنی و داعیه مدیریت امت جهانی  انسان سازی از آرمان های مهم نبی اکرم(ص) و امام خمینی(ره) را همچون حضراتش از خانه و خانواده خود اغاز و چراغ فروزان دانایی را  برافروخت .
*بهمن بیگی* بدون هیچ ادعا و شعاری کار پیامبر گونه انجام و گوشه ای از توانمندی اعجاز اور بشر نسل قرن حاضر را به نمایش گذاشت که جناب میمندی سال هاست پرچم ان را به دست گرفته اند.
*بهمن بیگی* چراغ ظلمت ستیز علم  را در دل عشایر اقصی نقاط ایران در میان دشت، بیابان، کوه و کمر  برافروخت. 
*بهمن بیگی* 
مردانه و جانانه با شجاعت و تدابیر در عصر طاغوت  کاری کرد کارستان با اسلحه علم و قلم مردمانش را مسلح به دانایی نمود تا برای جاودانه ماندن خاک ایران عزیز قوی باشند .
*بهمن بیگی*با روشنگری، فتیله تفرقه انداز قومیت را کم سو کرد تا مردم ایلات با در کنار هم بودن شان لذت ببرند نه در مقابل هم به اختلاف بپردازند .
*نورعلم  معجزه گر بهمن بیگی به پهنایی ایران از غرب تا شرق و از شمال تا جنوب گسترده شد مردمانش را به خودی و غیر خودی تنزل نداد و یک رنگی و همدلی که از ارمان های اسلام است را پروراند .
*بهمن بیگی* آقازاده ای بود که  مردمانش را انتخاب کرد .
به رفاه شهرنشینی و امتیازات طبقه و ژن خاص پشت پا زد و همه را با یک چشم دید نه یک چشمی .
*بهمن بیگی* معلمانی را در فرصت کم با شان لازم پرورش داد که میل،رغبت، امال و ارزوی هر جوان عشایری معلم بهمن بیگی شدن بود چرا که هم نام داشت ، هم نان و هم راه زندگی.
کار عظیم و انسان ساز *بهمن بیگی* که تحسین و شگفت همگان را در دنیا موجب شد نیاز به تعریف و تمجید نیست تامعبری را نامش نهند و یا در خطابه ای ذکر نامش کنند 
نام *بهمن بیگی* جاودانه در دلها نقش بسته است و اثر معجزه اسایش زبان زد عام و خاص بوده و خواهد ماند.
کلام اخر این که نه تنها بهمن بیگی بلکه هر انسان دیگری برای موفقیت رسالتی به این  عظمت نمی توانست جوانب سیاسی و شرایط حاکم را نادیده بگیرد هنر ایشان همین بوده که توانسته در ان جو خفقان طاغوتی در جهت موفقیت بزرگ و هدایت ایلات ایران قدم بزرگی بردارد .
*بهبود رضائی بهمن99*